انشاء در مورد اعتماد به نفس
در حالی که اکثر مردم به طور کلی فکر می کنند که اعتماد به نفس و عزت نفس دو نام مختلف برای یک مفهوم هستند و احتمالا به ندرت در مورد اصطلاح “خودکارآمدی” فکر می کنند، این سه اصطلاح از نظر روانشناسانی که به مطالعه آنها می پردازند دارای معانی متفاوتی هستند.
خودکارآمدی چیست؟
آلبرت باندرا، مسلما نویسنده ایست که بیشترین تعاریف را در رابطه با خود کارامدی ارائه کرده و خود کارامدی را به عنوان اعتقادات یک فرد در مورد توانایی خود برای تأثیرگذاری بر وقایع زندگی اش تعریف نموده است. بنابراین با توجه به این تعریف در می یابیم که مفهوم خود کارامدی تا حد زیادی از مفهوم عزت نفس متفاوت است: تعریف عزت نفس بیشتر بر روی ارزش یا ارزش های فرد استوار می باشد، در حالی که خود کارامدی در باورهای فرد در مورد توانایی خود برای رسیدن به موقعیت های آتی و اهدافش ریشه دارد.
از این منظر، عزت نفس یک باور متداول در مورد حال حاضر است، در حالی که خود کارامدی بیشتر در رابطه با اعتقاد به آینده می باشد.
اعتماد به نفس چیست؟
این مفهوم احتمالا اصطلاحی است که بیشتر برای تشریح مفاهیم مرتبط در خارج از عرصه ی تحقیقات روان شناختی مورد استفاده قرار می گیرد، اما هنوز هم در مورد اینکه دقیقا اعتماد به نفس چیست، بحث و جدل های زیادی وجود دارد.
یکی از منابع ذکر شده در مورد اعتماد به نفس بیان می دارد که این مفهوم به معنای اعتقاد داشتن فرد به خودش است (بنابو و تیرول، 2002). یکی دیگر از مقاله های محبوب در این زمینه، اعتماد به نفس را به عنوان انتظارات فرد از عملکرد خود و ارزیابی توانایی ها و عملکردهای قبلی اش تعریف می کند. در نهایت، دیکشنری آناین روانشناسی، اعتماد به نفس را به عنوان اعتماد فرد به توانایی ها، ظرفیت ها و قضاوت های خود و یا اعتقاد به اینکه او در آینده می تواند بر چالش های زندگی غلبه کرده و خواسته های روزانه ی خود را براورده نماید و به آنچه که می خواهد دست یابد تعریف می کند (دیکشنری آنلاین روانشناسی).
علاوه بر این، اعتماد به نفس با به ارمغان آوردن خوشبختی برای فرد مرتبط است. به طور معمول هنگامی که شما به توانایی های خود اطمینان داشته باشید، به خاطر موفقیت هایتان در زندگی خوشحال خواهید شد.
هنگامی که به توانایی های خود در زندگی اعتماد دارید، انرژی بیشتری خواهید داشت و انگیزه شما برای انجام اقدامات لازم و رسیدن به اهدافتان بیشتر خواهد شد. بنابراین از این لحاظ، اعتماد به نفس شبیه به خود کارامدی است، زیرا از این منظر این مفهوم بر روی عملکرد آینده فرد متمرکز می باشد؛ با این حال، به نظر می رسد که این مفهوم بیشتر بر عملکرد قبلی فرد استوار باشد، و به همین ترتیب، بیشتر بر گذشته فرد تمرکز دارد.
بسیاری از روان شناسان در هنگام بررسی اعتقادات فرد نسبت به توانایی های خود در رابطه با یک کار خاص یا مجموعه ای از وظایف، به خودکفائی اشاره می کنند، در حالی که اعتماد به نفس بیشتر به عنوان یک مفهوم گسترده تر و با ثبات تر در رابطه با درک توان کلی فرد توسط خودش تعریف می شود.
عزت نفس چیست؟
احتمالا موثرترین تعریف در رابطه با عزت نفس، توسط موریس روزنبرگ و ناتانیل براندن ارائه شده است. رزنبرگ در کتاب خود که در سال 1965 تحت عنوان جامعه و عزت نفس نوجوان منتشر شد در مورد عزت نفس صحبت کرد و مقیاس عزت نفس خود را که بعدها به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت ارائه داد.
تعریف او از عزت نفس بر این فرض استوار بود که این مفهوم به اعتقاد همیشگی فرد در مورد ارزش کلی خود باز می گردد. این تعریف یک تعریف وسیع در رابطه با عزت نفس است که آن را به عنوان ویژگی خاصی مشخص می کند که تحت تأثیر بسیاری از عوامل مختلف قرار دارد و تغییر آن نسبتا دشوار می باشد. در مقابل، براندن معتقد است که عزت نفس از دو جزء متمایز تشکیل شده است: خودکارامدی یا اعتماد به نفس در توانایی ما برای مقابله با چالش های زندگی، و احترام به خود، یا اعتقاد به اینکه ما سزاوار شادی، عشق و موفقیت (1969) هستیم مرتبط می باشد.
این تعاریف بسیار شبیه به هم هستند، اما لازم به ذکر است که تعریف روزنبرگ به اعتقادات مربوط به ارزش قایل شدن برای خود مربوط می شود و به باوری باز می گردد که می تواند معانی مختلفی برای افراد مختلف داشته باشد، در حالی که براندن بیشتر در مورد اعتماد به نفس صحبت می کند.
در مورد کسانی که اعتماد به نفس بیش از حدی دارند چه چیزی می توان گفت؟ خودپرستی نتیجه اعتماد به نفس بیش از حد است. این تعریف روانشناختی، نشان دهنده خودخواهی شدید، به همراه بسیار بزرگ دیدن استعدادهای خود و میل به تحسین بیش از حد است.
اعتماد به نفس در سطوح بالا و پایین خود می تواند بسیار مضر باشد بنابراین انچه مهم است این است که این مفهوم را در تعادل نگاه داریم. دیدگاه واقع گرایانه اما مثبت از خود در اغلب اوقات یک دیدگاه ایده آل است.
عزت نفس از کجا می آید؟ چه تأثیری بر روی زندگی ما دارد؟ عزت نفس اغلب به عنوان یک ویژگی شخصیتی دیده می شود که می تواند پایدار بوده و برای مدت زمان طولانی ادامه داشته باشد. معمولا عزت نفس از سه جزء اساسی تشکیل شده است که عبارتند از:
· عزت نفس یک نیاز ضروری انسان است که برای بقا و رشد طبیعی و سالم انسان حیاتی می باشد
· عزت نفس به طور خودکار از درون انسان سرچشمه گرفته و مبتنی بر اعتقادات و آگاهی فرد می باشد
· عزت نفس با افکار، رفتارها، احساسات و اعمال شخص مرتبط می باشد
عزت نفس یکی از انگیزه های اساسی انسان در سلسله مراتب نیازهای ابراهام مازلو است. مازلو نشان داد که افراد به مورد احترام قرار گرفتن توسط دیگران و همچنین مورد احترام خودشان بودن نیاز دارند. این نیازها باید به گونه ای برطرف شود که فرد بتواند رشد کند و به پیشرفت دست یابد.بنابراین این نیازها باید به منظور رشد فردی و رسیدن به کمال گرایی براورده شوند.
اعتماد به نفس و عزت نفس، دو پدیده روان شناختی هستند که هم مبتنی بر تجارب گذشته بوده و هم در عملکرد آینده ریشه دارند برای جلوگیری از ایجاد سردرگمی، ما اعتماد به نفس و عزت نفس را اساسا به عنوان یک مفهوم در نظر می گیریم.
نظریه های محبوب موجود در مورد اعتماد به نفس
با استفاده از تعاریفی که در بالا عنوان شد، ما می توانیم نگاهی دقیق تری به باورهای رایج و نظریه های محبوب موجود در مورد اعتماد به نفس و عزت نفس بیندازیم.
همانطور که قبلا ذکر شد، تئوری اعتماد به نفس براندن به طور گسترده ای مورد استناد قرار گرفته و توسط دیگران تایید شده است، اما نظریه ها و چارچوب های دیگری نیز برای درک این مفهوم در مقالات روان شناسی عنوان شده اند که دانستنشان خالی از لطف نیست.
سلسله مراتب نیازهای مازلو
اگرچه سلسله مراتب نیازهای مازلو، یک چارچوب روانشناسی تا حدودی تاریخ مصرف گذشته است، لکن این نظریه به نیازهایی اشاره دارد که باید برای رشد و پیشرفت انسان ها به طور کامل برآورده شوند، اما، به طور کلی، در این سلسله مراتب نیازهای اساسی باید پیش از نیازهای پیچیده تر براورده گردند (1943).
مازلو در هرم خود، عزت نفس را دومین نیاز اساسی و درست در زیر کمال گرایی قرار داد. با توجه به سلسله مراتب نیازهای مازلو، انسانها باید قبل از اینکه بتوانند اعتماد به نفس سالم خود را به دست آورند، ابتدا باید نیازهای اولیه خود را اعم از ثبات فیزیولوژیکی، ایمنی، عشق و تعامل براورده نمایند. او همچنین بدین امر اشاره کرد که دو نوع عزت نفس یعنی عزت نفس “بالاتر” و “پایین تر” وجود دارد، اعتماد به نفس پایین تر از احترام دیگران سرچشمه می گیرد، در حالی که عزت نفس بالاتر از درون فرد به وجود می آید.
در سال های پس از معرفی سلسله مراتب نیازها، مازلو تئوری خود را تا حد زیادی اصلاح کرد تا با شرایط افراد بسیار کمال گرایی که بی خانمان هستند یا افرادی که در یک منطقه خطرناک یا منطقه جنگی زندگی می کنند، و در عین حال از اعتماد به نفس بالایی برخوردار می باشند مطابقت داشته باشد. بنابراین این سلسله مراتب دیگر به عنوان یک نظریه سختگیرانه و یک جانبه رشد به حساب نمی آمد، بلکه یک توضیح کلی تر در مورد این موضوع بود که چگونه نیازهای اساسی یک فرد می توانند شخصیت وی را تعریف نمایند و به افراد آزادی و توانایی لازم را برای رسیدن به نیازهای پیچیده تر بدهند.
تئوری مدیریت ترس
تئوری منفی نگرانه تری که تجارب بشریت را برای توضیح اعتماد به نفس کند و کاو می کند، تئوری مدیریت ترس نام دارد.
تئوری مدیریت ترس (TMT) مبتنی بر این ایده است که انسان ها با استفاده از توانایی بالقوه ای به نام ترس به مرگ و میر و چیزهایی که جانشان را تهدید کند پاسخ می دهند و جهان بینی هایی که در باورهای مردم ریشه دارند تأکید می کنند که انسان ها همواره می خواهند از خود در برابر این ترس هایشان محافظت نمایند.
TMT معتقد است که عزت نفس مفهومی است که به عنوان راهی برای محافظت و پشتیبانی از خود در مقابل اضطراب شکل می گیرد و پس از آن مردم برای داشتن اعتماد به نفس بیشتر تلاش می کنند و به هر کس و هر چیزی که بتواند اعتقاداتشان را در مورد جهان هستی تحت تاثیر قرار دهد، به صورت منفی واکنش نشان خواهند داد.
تئوری جامعه سنجی
مارک لری، یک روانشناس و جامعه شناس معروف بود که به بررسی عزت نفس در زمینه روانشناسی تکاملی پرداخت و همچنین به تکمیل تئوری اعتماد به نفس در مقالات مختلف کمک کرد.
تئوری جامعه سنجی بیان می دارد که عزت نفس، یک مقیاس درجه بندی شده درونی است که توسط یکی در نظر گرفته شده و توسط دیگری در نظر گرفته نمی شود. این نظریه به مفهوم اعتماد به نفس به عنوان درک فرد از پذیرفته شدن و یا رد شدن توسط اجتماع نگاه می کند.
شواهد قوی ای در این زمینه وجود دارد که می تواند صحت و کاربرد این نظریه را تایید کند. به عنوان مثال، مطالعات مختلف نشان داده اند که نتیجه تاثیر حوادث بر عزت نفس مردم به طور کلی به این امر باز می گردد که پس از حادثه تصور فرد در مورد این که تا چه حد توسط سایر افراد رد و یا پذیرفته شده است چیست. سرانجام، شواهد نشان می دهند که محرومیت اجتماعی مبتنی بر ویژگی های فردی، عزت نفس فرد را کاهش می دهند.
اهمیت اعتماد به نفس
به خودت اطمینان داشته باشید: همه ی قلب ها در یک قفسه سینه آهنین می تپند. (رالف والدو امرسون)
جدا از اینکه کدام نظریه برایتان قابل درک تر است، به طور کلی نتایج اعتماد به نفس بالا توسط محققان مختلف تایید شده اند. بررسی گسترده ای که بر روی اثرات اعتماد به نفس انجام شد نشان داد که سطح اعتماد به نفس بالا با سلامت جسمانی و روحی بهتر، زندگی اجتماعی بهتر، محفوظ ماندن فرد در برابر اختلالات روانی و مشکلات اجتماعی، سلامت روانی و توان مقابله با مشکلات در ارتباط می باشد.
کودکانی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستند در مدرسه بهتر عمل کرده و بعدها در زندگی کاری خود، رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت. علاوه بر این، عزت نفس به شدت با خوشبختی ارتباط دارد و معمولا افرادی که دارای سطوح عزت نفس بالاتری هستند، از شادی بیشتری بهره مند می شوند.
حتی اعتماد به نفس بالا شانس بقا پس از یک عمل جراحی جدی را تا حد زیادی افزایش خواهد داد. همانطور که قبلا ذکر شد، هزاران هزار مقاله در مورد اعتماد به نفس یا عزت نفس منتشر شده و بسیاری از این مقالات اعتماد به نفس را با موفقیت در زندگی مرتبط دانسته اند.
برخی مطالعات انجام شده در این خصوص نشان می دهند که رابطه قوی ای میان اعتماد به نفس و سلامت روانی مثبت وجود دارد (اترتون و همکاران، 2016؛ کلارک و گاکورو، 2014؛ گلپن، دیوید فردون، و بیتس، 2010؛ اسکرینزیز 2015؛ استانکوف 2013؛ استانکوف و لی ، 2014) .
در واقع رابطه بین موفقیت افراد و عزت نفس بالا در ویژگی های زیر نهفته است:
· داشتن احساس خوبی نسبت به ارزش های خود
· لذت بردن از زندگی و فعالیت هایی که فرد انجام می دهد
· آزادی از هر گونه شک و تردیدی
· آزادی از ترس و اضطراب، آزادی از اضطراب اجتماعی و داشتن استرس کمتر
· داشتن انرژی و انگیزه بیشتر برای عمل
لذت بردن از تعامل با دیگر افراد موجود در محیط های مختلف اجتماعی. هنگامی که شما آرام هستید و اعتماد به نفس بالایی دارید، افرادی که در کنارتان زندگی می کنند احساس راحتی بیشتری خواهند داشت
البته در برخی گزارش های منفی نگرانه نیز، برخی تحقیقات نشان داده اند که افزایش اعتماد به نفس همیشه منجر به نتایج مثبت نمی شود. به عنوان مثال برخی روزنامه نگاران رسانه های پر بازدید اشاره کرده اند که اعتماد به نفس گاهی اوقات نتایج منفی ای را به همراه دارد. به عنوان مثال، اعتماد به نفس در طول 50 سال گذشته به طور پیوسته افزایش یافته است، و با این وجود، خودپرستی و انتظارات غیر واقعی از خود نیز در حال افزایش است. بنابراین زمانی که ما اعتماد به نفس فرزندانمان را افزایش می دهیم، شاید انتظارات انها را نسبت به خودشان بیش از حد بالا برده باشیم و این اصلا برایشان خوب نیست.
منبع: